باران نوبهارباران نوبهار، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

یک هدیه کوچولو

پست 6

1389/11/20 12:58
402 بازدید
اشتراک گذاری

۲۳

 

سلام دختر کوچولوی قشنگم. خوبی؟ جات خوبه؟ تازگیا پای کامپیوتر که میشینم با پاهای کوچولوت شکممو ماساژ میدی گلم!

 یکشنبه ای که گذشت رفتم دکتر. همه چی خوب بود. برام سونو نوشت.

با بابایی رفتیم سونو و دوباره دیدمت عزیزم. سرت پایین بود. صورت قشنگتو چسبونده بودی به شکمم و دستات جلوت مشت شده بود.  اما صورتت خیلی واضح نبود. چون بند ناف اطرافت بود و همونطوری که گفتم صورت نازتو چسبونده بودی به شکمم. دوباره ستون فقراتتو دیدیم و بعدش از آقای دکتر خواستم اون قسمتی رو که خیلی ضربه میزنی ببینم! فکر میکنی چی دیدم؟ دو تا کف پای خوشگل ناز!  فدات بشم! تقریبا بیشتر وقتا سمت راست و زیر سینه مو لگد میزدی که حالا مطمئن شدم اونجا پاهات هستن!

خیلی ناز و دوست داشتنی بودی عزیزم. خدا رو شکر همه چی هم نرمال بود. کلی از دکتر سوال میپرسیدم و اونم جواب میداد و در نهایت خیالم راحت شد که مشکلی نیست.

سنتو اون روز حدود ۳۱ هفته و ۳ الی ۵ روز نوشت. یعنی از سونوهای قبلی بیشتر!

دوشنبه دوباره با بابایی رفتیم بیرون که برای اتاقت پرده بگیریم. چیز خوبی ندیدیم. ولی در نهایت برات یه عروسک ناز و یه لوستر خریدیم.

شبش خوابم نمیبرد. اومدم تلویزیون تماشا کردم و تو هم ورجه وورجه میکردی. دستم رو شکمم بود که یهو یه چیز سفتی حس کردم. نمیدونم زانوت بود یا کف پا! خیلی برجسته تر و واضح تر از قبل بود. نازی! قربونت برم مننننننننننننن!

کلا این شبا میشینیم با بابات حرکاتتو دنبال میکنیم و بابات کیف میکنه. گاهی هم بهم میگه خوش به حالت! شبا قبل از خواب حتما یک کم باید بغلت کنه و باهات حرف بزنه تا بخوابه!

ناز من! منم گاهی که حرکاتت زیاد میشه باهات حرف میزنم و تو یهو آروم میشی! انگار داری گوش میدی! نمیدونم! بعد که من دوباره ساکت میشم تو هم شیطونی میکنی.

نمیدونم چرا خاله هات نمیان کمک که اتاقتو تکمیل کنیم! خسته شدم! پرده نخریدم و فرش! نمیدونم با این سنگینیم چجوری برم بگردم! ماشالله تو دیگه حسابی بزرگ شدی و راه رفتنو برام سخت کردی! شکمم هم خط خطی شد آخرش! البته هنوز شدید نیست. ولی من دیگه ناراحت نمیشم. چون نشونه بزرگ شدن تو دختر خوشگلمه.

دوستت دارم فرشته!  

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)