باران نوبهارباران نوبهار، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

یک هدیه کوچولو

پست 8

1389/12/12 12:36
404 بازدید
اشتراک گذاری

۲۵

سلام دخترم!

خوبی کوچولوی مامان؟ معلومه که خوبی! چون داری حسابی تکون میخوری! این هفته دو بار نذاشتی مامان بخوابه از بس شیطونی کردی! یه بار شنبه شب و یه بار سه شنبه شب.

پنجشنبه و جمعه گذشته خاله شادی کمک کرد و اتاقتو درست کردیم. یکشنبه هم رفتیم با شادی برات یه چیزایی خریدیم.

باران خوشگلم! یه کم سنگین شدم! یه کم که چه عرض کنم! خیلی سنگین! حسابی چاق و تپلی شدی! خیلی شکم منو گنده کردی! بابا هی برای تو کیف میکنه! میترسم اسفند بیای! نیای ها! بذار حسابی درشت و رسیده بشی!  بذار بعد از عید یا هفته دوم عید بیا! من دوست دارم یازدهم فروردین بیای!

 

فرشته مامان! عروسک مامان! دوستت دارم.

دیشب دوباره بابا بزرگ از رو شکمم حست کرد! بهت گفت طفلکی! گفتم چرا؟ گفت آخه زندانیه!  مامان بزرگ هم گفت همه یه روز اینجوری زندانی بودن! 

اما بابای خودت اعتقاد داره که جات خیلی خوبه و داره بهت خوش میگذره و همه چی عالیه! امیدوارم اینطوری باشه!

 

من دارم خیلی اذیتت میکنم. زیاد پای کامپیوتر میشینم. برم تا خسته تر نشدی!

 

بای فرشته!  ۳۶ روز مونده!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)